خوشرویی
در
مواجهه دو نفر با یكدیگر، پیش از هر سخن و عمل، دو صورت با هم روبهرو میشود.
مواجهه دو انسان با هم و كیفیت این رویارویی چهرهها، نقش عمده در نحوه گفتار و
رفتار دارد و رمز گشایش قفل دلهاست.
«خوشرویی»، هم در نگاه مطرح است، هم در لبخند.
هم در گفتار آشكار میشود، هم در رفتار.
چه بسا رابطهها و دوستیهایی كه با «ترشرویی» و «اخم كردن» و «عبوس شدن» به هم
خورده است. از سوی دیگر مبدأ بسیاری از آشناییها هم یك «تبسّم» بوده است.
وقتی با چهره شكفته و باز با كسی روبهرو میشوید، در واقع كلید محبت و دوستی را به
دستِ او دادهاید. برعكس، چهره اخمو و ابروهای گرهخورده و صورتِ درهم و بسته،
دریچه ارتباط و صمیمیّت را میبندد.
اگر این خوشرویی و خندهرویی با نیّت پاك و الهی انجام گیرد، علاوه بر تأثیر
محبّتآفرین، «حسنه» و «عبادت» به حساب میآید.
از امام باقر(ع) سخن بیاوریم كه فرمود:
تَبَسُّمُ الرَّجُلِ فی وَجْهِ اخیهِ حَسَنَةٌ.(1)
«لبخند انسان به چهره برادر دینیاش «حسنه» است!»
تبسّم، مبدأ بسیاری از آشناییها و زداینده بسیاری از غمها و كدورتهاست. شگفت از
كسانی است كه از این كار بیزحمت و رنج و خرج، كه بركات فراوان دارد، طفره میروند
و به سختی حاضرند «گُلخنده» مسرّت را بر لبان خود و چهره دیگران بیافرینند.
برخورد با چهره باز با دیگران، آنان را آمادهتر میسازد تا دل به دوستی با شما
بسپارند. خندهرویی و بشّاش بودن، دیگران را دل و جرأت میبخشد، تا بیهیچ هراس و
نگرانی، با شما باب آشنایی را باز كنند و سفره دلشان را پیشتان بگشایند.
اگر با خوشرویی، بتوانید بار سنگین غم دوستان را سبك كنید، كارتان عبادت است و اگر
با یك تبسّم، بتوانید خاطری را شاد سازید، به خدا نزدیكتر شدهاید. به قول حافظ:
دایم گل این بستان، شاداب نمیماند دریاب ضعیفان را، در وقت توانایی
غم
زدایی
وقتی یك چهره گشاده و لبخند صمیمی، غمی را از دل میزداید، چرا باید از این
«احسان»، دریغ كرد؟
بعضیها حضوری غمآفرین دارند، برخی هم محضری غمزدا. گروه اخیر، آیت لطف الهیاند
كه قدرشان ناشناخته است.
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم؟ كه غم از دل برود چون
تو بیایی
انسانها نیازمند محبّتاند.
این تشنگی، جز با ملاطفت و خوشرویی برطرف نمیشود.
اگر اولین برخورد ما با كسی، به گونهای باشد كه غم او را به شادی و نگرانیاش را
به اطمینان مبدّل سازد، دریچهای به دنیای صفا و سرور به رویش گشودهایم. این نیز
نزد خداوند، حسنه و عبادت است.
باز هم حدیثی از حضرت صادق(ع):
مَنْ اَخَذَ مِنْ وَجْهِ اَخیه المؤمِنِ قَذاةً كَتَبَ اللّهُ لَهُ عَشْرَ
حَسَناتٍ.(2)
«كسی كه از چهره برادر دینیاش، رنج و اندوهی را بزداید، خداوند به پاداش آن، ده
«حسنه» در نامه اعمالش مینویسد.»
مگر این كار نیك، چه اندازه زحمت دارد؟
البته این رفتار، نوعی هنرمندی در معاشرت است، قلبی مهربان میخواهد و عاطفهای
سرشار و خصلتی نوعدوستانه. شاد كردن دیگران، چهره دیگری از همین «غمزدایی» است.
گاهی با توجّهی، نگاهی، محبتی، كلامی، هدیهای و ... میتوان انسانی را مسرور ساخت
و در نتیجه خدا را از خود راضی ساخت.
در این زمینه، باز هم سخنی از پیشوای صادق شیعه بیاوریم كه فرمود:
اَیُّما مُسْلِمٍ لَقِیَ مُسلِما فَسَرَّهُ سَرَّهُ اللّهُ عزَّ و جَلّ(3)
«هر مسلمانی كه با مسلمانی دیدار كند و در برخورد، او را شادمان سازد، خدای متعال
نیز او را خوشحال و مسرور خواهد ساخت.»
وقتی میتوان با كلماتی و چهره و برخوردی خوش و دلپذیر، خاطری را خرسند ساخت، چرا
باید با گفتن كلماتی ناخوشایند و اندوهآفرین، غم بر چهره دیگری نشاند و او را به
یاد روزهای تلخش انداخت و او را مأیوس و دلسرد ساخت؟
هنرمند كسی است كه بتواند غبار غم از خاطرها بزداید. باز به قول حضرت لسانالغیب:
سمنبویان، غبار غم چو بنشینند، بنشانند پریرویان قرار از دل چو
بستیزند، بستانند
پاورقي ها:
1ـ اصول كافی (عربی)، ج 2، ص 188.
2ـ همان، ص 206.
3ـ همان، ص 192.