|
![]() |
خود بزرگ بينى خود را برتر از ديگران دانستن «كبر» نام دارد. اگر كسى به بيمارى كبر مبتلا شود و از ديگران انتظار احترام و اكرام داشته باشد و فخر فروشى كند متكبر است. بنابراين كبر نوعى خودشناسى نادرست است كه به رفتارى نادرست با ديگران مىانجامد. اين خودشناسى نادرست به هنگام ارزيابى خود در مقايسه با ديگران پديد مىآيد و ريشه در عجب دارد. عجب نيز نوعى خودشناسى بدون مقايسه با ديگران است كسى كه كمالات موجود در خود را بزرگ بشمارد و در داشتن آن كمالات خود را مرهون خداوند نداند گويى كه خود پديد آورنده آنهاست دچار عجب است بنابراين اعجاب به خود خودشناسى نادرستى است كه از ضعف رابطه معرفتى انسان با خداوند ناشى مىشود. موحد راستين دچار چنين خطايى، نمىشود؛ او همه چيز را از خدا مىداند و هر ويژگى يا فعل ارزشمندى را كه در خود مىيابد، ناشى از لطف و اراده الهى مىداند. اگر كسى دارايىهاى خود اعم از توانايى بدنى يا فكرى، علم و معرفت، عبادت، مال و ثروت و هر كمال ديگرى را از خدا نداند در خطر ابتلا به بيمارى كبر است؛ زيرا انسان ناگزير تفاوتهايى با ديگران دارد و در مقايسه خود با ديگران داورى او از دو حال خارج نخواهد بود يا واقعا خود را از ديگران بزرگتر مىيابد و كمالات خود را بهتر مىبيند و يا در مقام مقايسه برخى از كمالات ديگران را برتر مىيابد. هر مقايسهاى بر اساس يك معيار و ميزان صورت مىگيرد اگر ميزان و معيار مقايسه افراد مقدار نزديكى آنان به خداوند و كمال حقيقى باشد هيچ كس نمىتواند در مقايسه خود به ديگران به نتيجهاى قطعى برسد و خود يا ديگرى را برتر بداند؛ زيرا هر كس ممكن است به دليلى در نزد خداوند مقامى داشته باشد و يا به لطف الهى عاقبتى خوشايند يابد و به مقامى در درگاه او نايل آيد. بنابراين هر دو داورى مذكور بر اساس معيار اصلى يعنى قرب به خداوند نادرست خواهد بود ولى بر اساس معيارهاى ديگر مىتواند مقايسه درستى باشد مثلا قدرت بدنى يا ذهنى افراد را مىتوان اندازهگيرى كرد و يكى از ديگرى برتر دانست و يا عبادات افراد يعنى نمازگزاردن و روزه گرفتن آنها را برتر و كمتر دانست. اگر كسى در مقايسه اختلاف خود و ديگران به اين نتيجه رسيد كه قوىتر يا عالمتر يا عابدتر است در صورتى كه از معيار اصلى ارزش انسانها غافل نباشد نمىتواند اين برترىها را موجب برترى حقيقى و نزديكى بيشتر به خداوند به حساب آورد؛ زيرا تأثير همه اينها به لطف خداست هر لحظه ممكن است اين كمالات نابود شوند و يا به سبب ناسپاسى تأثير خود را در كمال فرد از دست بدهند و موجب هلاكت او گردند. با اعتقاد به وابستگى اين كمالات به خداوند عجب از ميان مىرود و راه بر كبر و خودبرتر بينى بسته مىشود.
|
|
![]() |
© 2003 www.momenin.org