logo

چهل حديث از امام علی (ع)

خير پنهانی و کتمان گرفتاری

نيكوكارى، پنهان كردن عمل، صبر در برابر مصيبتها و پوشيده داشتن گرفتاريها، از گنجهاى بهشت است.

تحف العقول

ويژگی‌های زاهد

زاهد واقعى در جهان آن كس است كه اموال حرام نيروى مقاومت او را در هم نشكند و حلال او را از ياد خدا و وظيفه سپاسگزارى باز ندارد.

تحف العقول

تعادل در جذب و طرد افراد

دوستت را در حدّ اعتدال دوست بدار،مبادا روزى دشمنت شود.و با دشمنت چندان كينه مورز،چه بسا روزى دوست تو گردد.

تحف العقول

بهای هر کس

ارزش هر کسی آن چيزی است که نيکو انجام دهد.

تحف العقول

فقيه کامل

آيا شما را از فقيه کامل، خبر ندهم؟ آن که به مردم اجازه نـافرمانی خـدا را ندهـد، و آنهـا را از رحمت خدا نوميد نسازد، و از مکر خدايشان آسوده نکند، و از قرآن رو به چيز ديگر نکنـد، و خيـری در عبـادت بدون تفقّه نيست، و خيـری در علم بدون تفکر نيست، و خيری در قرآن خواندن بدون تدبّر نيست.

الکافي

خطرات آرزوی طولانی و هوای نفس

همانا بر شما از دو چيز می‌ترسم: درازی آرزو و پيروی هوای نفس. امّا درازی آرزو سبب فراموشی آخرت شود، و امّا پيروی از هوای نفس، آدمی‌ را از حقّ باز دارد.

نهج البلاغه، خطبه ۴۲

مرز دوستی

با دشمنِ دوستت دوست مشو که [با اين کار] با دوستت دشمنی می‌کنی.

تحف العقول

اقسام صبر

صبر بر سه گونه است: صبر بر مصيبت، و صبر بر اطاعت، و صبر بر [ترک] معصيت.

الکافي

تنگدستی مقدَّر

هر که تنگدست شد و نپنداشت که اين از لطف خدا به اوست، يک آرزو را ضايع کرده و هر که وسعت در مال يافت و نپنداشت که اين يک غافلگيری از سوی خداست، در جای ترسناکی آسوده مانده است.

کلمات قصار

عزّت، نه ذلّت

مردن نه خوار شدن! و بی باکی نه خود باختن! روزگار دو روز است، روزی به نفع تو، و روزی به ضرر تو! چون به سودت شد شادی مکن، و چون به زيانت گرديد غم مخور، که به هر دوی آن آزمايش شوی.

تحف العقول

طلب خير

هر که خير جويد سرگردان نشود، و کسی که مشورت نمايد پشيمان نگردد.

تحف العقول

وطن دوستی

شهرها به حبّ و دوستی وطن آباداند.

بحار الأنوار

سه شعبه علوم لازم

دانش سه قسم است: فقه برای دين، و پزشکی برای تن، و نحو برای زبان.

تحف العقول

سخن عالمانه

عالمانه سخن گوييد تا قدر شما روشن گردد.

 کافی

منع تلقين منفی

فقر و تنگدستی و طول عمر را به خود تلقين نکن.

تحف العقول

حرمت مؤمن

دشنام دادن به مؤمن فسق است، و جنگيدن با او کفر، و احترام مالش چون احترام خونش است.

تحف العقول

فقر جانکاه

فقر و نداری بزرگترين مرگ است! و عائله کم يکی از دو توانگری است، که آن نيمی‌ از خوشی است.

بحارالأنوار

دو پديده خطرناک

دو چيز مردم را هلاک کرده: ترس از نداری و فخرطلبی.

تحف العقول

سه ظالم

شخص ستمکار و کمک کننده بر ظلم و آن که راضی به ظلم است، هر سه با هم شريکاند.

کافي

صبر جميل

صبر بر دو قسم است: صبر بر مصيبت که نيکو و زيباست، و بهتر از آن صبر بر چيزی است که خداوند آن را حرام گردانيده است.

بحار الأنوار

ادای امانت

امانت را بپردازيد گرچه به کشنده فرزندان پيغمبران باشد.

بحار الأنوار

پرهيز از شهرت طلبی

آرام باش، خود را شهره مساز، خود را نهان دار که شناخته نشوی، ياد گير تا بدانی، خموش باش تا سالم بمانی.بر تو هيچ باکی نيست، آن گاه که خدا دينش را به تو فهمانيد، که نه تو مردم را بشناسی و نه مردم تو را بشناسند (يعنی، گمنام زندگی کنی).

کلمات قصار

عذاب شش گروه

خداوند شش کس را به شش خصلت عذاب کند:عرب را به تعصّب، و خان‌های ده را به تکبّر، و فرمانروايان را به جور، و فقيهان را به حسد، و تجّار را به خيانت، و روستايی را به جهالت.

تحف العقول

ارکان ايمان

ايمان چهارپايه دارد: توکل بر خدا، واگذاردن کار به خدا، تسليم به امر خدا و رضا به قضای الهی.

کافي

تربيت اخلاقی

اخلاق خود را رامِ خوبی‌ها کنيد و به بزرگواری‌هايشان بکشانيد و خود را به بردباری عادت دهيد.

تحف العقول

آسانگيری بر مردم و دوری از کارهای پست

نسبت به مردم، زياد خرده گيری نکنيد، و قدر خود را با کناره گيری از کارهای پست بالا بريد.

تحف العقول

نگهبانان انسان

آدمی‌ را همين دژ بس که کسی از مردم نيست، مگر آن که با او از طرف خدا نگهبان‌هاست که او را نگه می‌دارند که به چاه نيفتد، و ديوار بر سرش نريزد، و درنده ای آسيبش نرساند، و چون مرگ او رسد او را در برابر اجلش رها سازند.

الغيبة (للطوسی)

روزگار تباهیها

زمانی بر مردم خواهد آمد که در آن ارج نيابد، مگر فرد بی عرضه و بی حاصل، و خوش طبع و زيرک دانسته نشود، مگر فاجر، و امين و مورد اعتماد قرار نگيرد، مگر خائن و به خيانت نسبت داده نشود، مگر فرد درستکار و امين! در چنين روزگاری، بيتالمال را بهره شخصی خود گيرند، و صدقه را زيان به حساب آورند، وصله رحم را با منّت به جای آرند، و عبادت را وسيله بزرگی فروختن و تجاوز نمودن بر مردم قرار دهند و اين وقتی است که زنان، حاکم و کنيزان، مشاور و کودکان، فرمانروا باشند!

حکمت ۱۰۲ نهج البلاغه

زيرکی به هنگام فتنه

هنگام فتنه چون شتر دو ساله باش که نه پشتی دارد تا سوارش شوند و نه پستانی تا شيرش دوشند.

حکمت ۲۱۶ نهج البلاغه

اقبال و ادبار دنيا

چون دنيا به کسی روی آرد، نيکويی‌های ديگران را بدو به عاريت سپارد، و چون بدو پشت نمايد، خوبی‌هايش را بربايد.

حکمت ۹ نهج البلاغه

ناتوان ترين مردم

ناتوانترين مردم کسی است که توانِ به دست آوردن دوستان را ندارد، و ناتوانتر از او کسی است که دوستی به دست آرد و او را از دست بدهد.

حکمت ۱۲نهج البلاغه

فرياد رسی و فرح بخشی گرفتار

از کفّاره گناهان بزرگ، فرياد خواه را به فرياد رسيدن، و غمگين را آسايش بخشيدن است.

حکمت ۲۴نهج البلاغه

نشانه کمال عقل

چون خرد کمال گيرد، گفتار نقصان پذيرد

حکمت ۶۸نهج البلاغه

رابطه با خدا

آن که ميان خود و خدا را اصلاح کند، خدا ميان او و مردم را اصلاح می‌کند و آن که کار آخرتِ خود را درست کند، خدا کار دنيای او را سامان دهد. و آن که او را از خود بر خويشتن واعظی است، خدا را بر او حافظی است.

حکمت ۸۸و۸۹نهج البلاغه

افراط و تفريط

دو تن به خاطر من هلاک شدند: دوستی که اندازه نگاه نداشت و دشمنی که بغض ـ مرا ـ در دل کاشت.

حکمت ۱۱۷نهج البلاغه

روايت و درايت

هر گاه حديثی را شنيديد آن را با دقّت عقلی فهم و رعايت کنيد، نه بشنويد و روايت کنيد! که راويان علم بسيارند و رعايت کنندگانِ آن اندک در شمار.

حکمت ۹۸نهج البلاغه

پاداش تارک گناه

مُزد جهادگرِ کشته در راه خدا بيشتر نيست از مرد پارسا که ـ معصيت کردن ـ تواند ـ ليکن ـ پارسا ماند و چنان است که گويی پارسا فرشته ای است از فرشته‌ها.

حکمت ۴۷۴نهج البلاغه

پايان ناگوار گناه

به ياد آريد که لذّتها تمام شدنی است و پايان ناگوار آن بر جای ماندنی.

حکمت ۴۳۳نهج البلاغه

صفت دنيا

در صفت دنيا فرموده است:می‌فريبد و زيان می‌رساند و می‌گذرد.

حکمت ۴۱۵نهج البلاغه

دينداران آخر الزّمان

مردم را روزگاری رسد که در آن از قرآن جز نشان نماند و از اسلام جز نام آن، در آن روزگار ساختمان مسجدهای آنان نو و تازه ساز است و از رستگاری ويران. ساکنان و سازندگان آن مسجدها بدترين مردم زمين اند، فتنه از آنان خيزد و خطا به آنان درآويزد. آن که از فتنه به کنار ماند بدان بازش گردانند، و آن که از آن پس افتد به سويش برانند. خدای تعالی فرمايد: «به خودم سوگند، بر آنان فتنه ای بگمارم که بردبار در آن سرگردان مانَد» و چنين کرده است، و ما از خدا می‌خواهيم از لغزش غفلت درگذرد.

حکمت ۳۶۹نهج البلاغه