مسأله مهدی و غيبت آن حضرت
امام عسکری به وضوح میديد که اراده خداوند برای ايجاد دولت الهی بر روی زمين، بر اين تعلّق گرفته است که فرزندش مهدی(عليه السلام)غيبت کند. سخنان ائمّه پيشين و نصوص فراوان و پياپی، به آمدن مهدی(عليه السلام) بشارت میداد و در اين موارد، روايات متواتر و صحيح از رسول اکرم(صلی الله عليه وآله وسلم) در دست است، و مؤلّفان صحاح از اهل سنّت که معاصران آن حضرت يا پيش از آن بوده اند ، روايات مربوط به مهدی موعود(عليه السلام) را نقل کرده اند که بخاری و مسلم و احمد بن حنبل از آن جمله اند. امام عسکری تلاش میکرد تا مردم را قانع سازد که زمان غيبت فرا رسيده است و تنفيذ آن در شخص فرزندش امام مهدی(عليه السلام)صورت گرفته است. اين امر درباره افکار افراد عادی دشوار مینمود و امام(عليه السلام) به هر ترتيب، فکر غيبت را در اذهان و افکار، رسوخ میداد و به مردم میفهماند که اين حقيقت را بايد بپذيرند و ديگران را به اين انديشه و اعتقاد و متفرّعات آن آگاه سازند. دوستان و طرفداران امام(عليه السلام) به وسيله مکاتبه و مراسله با او تماس میگرفتند و درباره مهدی موعود از حضرتش پرسش مینمودند و جواب لازم و کافی را دريافت میکردند. شيعيان وقتی اموالی را از حقوق شرعیای که بر آنان واجب بود، برای امام عسکری(عليه السلام)میبردند ابتدا حضور به «عثمان بن سعيد عمری» وارد میشدند و او که برای سرپوش گذاشتن بر فعّاليّتهای امام(عليه السلام) و برای مصلحت او، تجارت روغن میکرد، پولهايی را که تحويل میگرفت در خيکهای روغن میگذاشت و دور از چشم حاکمان، برای امام میفرستاد، زيرا اگر بر قضيّه واقف میشدند همه آن را مصادره میکردند.

