پرتوی از سيره و سيمای امام موسی کاظم(عليه السلام)
امام موسی بن جعفر(عليه السلام)، معروف به کاظم و باب الحوائج و عبد صالح در روز يکشنبه ۷ صفر سال ۱۲۸ قمری در روستای «ابواء»، دهی در بين مکه و مدينه، متولّد گرديد. نام مادر آن حضرت، حميده است.
امام موسی بن جعفر همان راه و روش پدرش حضرت صادق(عليه السلام) را بر محور برنامه ريزی فکری و آگاهی عقيدتی و مبارزه با عقايد انحرافی، ادامه داد. آن حضرت با دلائل استوار، بیمايگی افکار اِلحادی را نشان میداد و منحرفان را به اشتباه راه و روششان آگاه میساخت. کم کم جنبش فکری امام(عليه السلام)درخشندگی يافت و قدرت علمیاش دانشمندان را تحت الشعاع خود قرار داد. اين کار بر حاکمان حکومت عبّاسی سخت و گران آمد و به همين دليل با شيفتگان مکتبش با شدّت و فشار و شکنجه برخورد کردند.
امام کاظم(عليه السلام) به يکی از شاگردان معروفش به نام هشام هشدار داد به خاطر خطرهای موجود، از سخن گفتن خودداری کند و هشام هم تا هنگام مرگ خليفه از بحث و گفتگو خودداری کرد.
ابن حجر هيتمی گويد:«موسی کاظم وارث علوم و دانشهای پدر و دارای فضل و کمال او بود وی در پرتو عفو و گذشت و بردباری فوق العاده که در رفتار با مردمِ نادانِ زمان از خود نشان داد، لقب کاظم يافت، و در زمان او هيچ کس در معارف الهی و دانش و بخشش به پايه او نمیرسيد.»امام کاظم(عليه السلام) در برابر دستگاه ظلم و ستم عبّاسی موضع سلبی و منفی را در پيش گرفت و دستور داد تا شيعيان در دعاوی و منازعات خود، به دستگاه دولتی روی نيارند و به آنان شکايت نبرند و سعی کنند با قرار دادن قاضی تحکيم در ميان خويش، منازعات را فيصله دهند.
امام(عليه السلام) درباره حاکمان غاصب زمانش فرمود: «هر کس بقای آنان را دوست داشته باشد از آنان است و هر کس از آنان باشد وارد آتش گردد.» بدين وسيله آن حضرت، خشم و نارضايتی خود را از حکومتهارون پياپی ابراز میفرمود و همکاری با آنان را در هر صورت حرام میدانست و اعتماد و تکيه بر آنان را منع میکرد و میفرمود: «برآنان که ستمکاراند تکيه مکنيد که گرفتار دوزخ میشويد.»
امام کاظم(عليه السلام)، علی بن يقطين، يکی از ياران نزديک خويش را از اين فرمان استثنا کرد و اجازه داد تا منصب وزرات را در روزگارهارون عهده دار گردد و پيش از او، منصب زمامداری را در ايّام مهدی بپذيرد. او نزد امام موسی(عليه السلام)رفت و از او اجازه خواست تا استعفا دهد و منصب خود را ترک کند، امّا امام او را از اين کار بازداشت و به او گفت: «چنين مکن، برادران تو به سبب تو عزّت دارند و به تو افتخار میکنند، شايد به ياری خدا بتوانی شکستها را درمان کنی و دست بينوايی را بگيری يا به دست تو، مخالفان خدا درهم شکسته شوند. ای علی! کفّاره و تاوان شما، خوبی کردن به برادران است، يک مورد را برای من تضمين کن، سه مورد را برايت تضمين میکنم، نزد من ضامن شو که هر يک از دوستان ما را ديدی نياز او را برآوری و او را گرامی داری و من ضامن میشوم که هرگز سقف زندانی بر تو سايه نيفکند و دم هيچ شمشير به تو نرسد و هرگز فقر به سرای تو پای نگذارد. ای علی! هر کس مؤمنی را شاد سازد، اوّل خدای را و دوم پيامبر را و در مرحله سوم ما را شاد کرده است.»
آن حضرت در ۲۵ رجب سال ۱۸۳ قمری، در زندانهارون الرّشيد عبّاسی در بغداد، در ۵۵ سالگی به دستورهارون مسموم گرديد و به شهادت رسيد. مرقد شريفش در کاظمين، نزديک بغداد، زيارتگاه شيفتگان حضرتش میباشد.

