بخشايش و گذشت
بد رفتاری و بی حرمتی به شخصِ خود را با نظرِ اغماض مینگريست، كينه كسی را در دل نگاه نمیداشت و در صدد انتقام برنمیآمد. روحِ نيرومندش عفو و بخشايش را بر انتقام ترجيح میداد.
در جنگ اُحد با آن همه وحشيگری و اهانت كه به جنازه عمويش حمزه بن عبدالمطّلب روا داشته بودند و از مشاهده آن به شدّت متألّم بود، دست به عمل متقابل با كشتگان قريش نزد و بعدها كه به مرتكبين آن و از آن جمله هند زن ابوسفيان دست يافت، در مقام انتقام برنيامد، و حتّی ابوقتاده انصاری را كه میخواست زبان به دشنام آنها بگشايد از بدگويی منع كرد.
پس از فتح خيبر جمعی از يهوديان كه تسليم شده بودند، غذايی مسموم برايش فرستادند. او از سوء قصد و توطئه آنها آگاه شد، امّا به حال خود رهاشان كرد. بار ديگر زنی از يهود دست به چنين عملی زد و خواست زهر در كامش كند كه او را نيز عفو نمود.
عبدالله بن ابّی سر دسته منافقان كه با ادای كلمه شهادت مصونيّت يافته بود، در باطن امر از اين كه با هجرت رسول اكرم(صلی الله عليه وآله وسلم)به مدينه بساط رياست او برچيده شده بود، عداوات آن حضرت را در دل میپرورانيد و ضمن همكاری با يهوديان مخالف اسلام، از كار شكنی و كينه توزی و شايعه سازی بر ضد او فرو گذار نبود. آن حضرت نه تنها اجازه نمیداد يارانش او را به سزای عملش برسانند، بلكه با كمال مدارا با او رفتار میكرد و در حال بيماری به عيادتش میرفت! در مراجعت از غزوه تبوك جمعی از منافقان به قصد جانش توطئه كردند كه به هنگام عبور از گردنه، مركبش را رم دهند تا در پرتگاه، سقوط كند و با اين كه همگی صورتِ خود را پوشانده بودند، آنها را شناخت و با همه اِصرارِ يارانش، اسم آنها را فاش نساخت و از مجازاتشان صرفنظر كرد.

