|
|
|
|
مجيد بقايي در بهمن ماه سال 1337 ه . ش در شهر بهبهان چشم به جهان گشود. هوش سرشار و استعداد بالاي وي باعث شد تا تحصيلات کلاس پنجم و ششم( نظام قديم ) را در عرض يکسال در يکي از مدارس بهبهان بگذراند و سپس رشته رياضي را براي ادامه تحصيل در دبيرستان انتخاب کند. پس از سپري کردن تحصيلات دبيرستان و گذراندن کنکور، در رشته مهندسي شيمي دانشگاه اهواز پذيرفته شد، اما اين رشته نظرش را تامين نکرد. به همين دليل سال آخر دبيرستان را مجددا طي کرد و ديپلم رشته طبيعي را اخذ نمود و اين بار پس از شرکت در کنکور ، در رشته فيزيوتراپي دانشگاه اهواز قبول شد. در سال 1354، فعاليتهاي سیاسی او در دانشگاه شكل گرفت و تماسهايش تشكيلاتي شد. در سالهاي 55 و 56 كه مبارزات ملت مسلمان به اوج خود نزديك ميشد او از عناصر هدايت كننده تظاهرات عليه رژيم بود. پس از پيروزي انقلاب اسلامي در دادگاه انقلاب اهواز مشغول به كار شد. بقايي در خنثي كردن و سركوبي توطئه آمريكايي خلق عرب (كه در خوزستان راهانداخته بودند) نقش چشمگيري داشت. سپس به عضويت جهاد سازندگي بهبهان درآمد و مدتي در آنجا مشغول فعاليت بود. پيش از آغاز جنگ تحميلي به توصيه سردار محسن رضايي (فرمانده محترم كل سپاه) به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پيوست و در واحد روابط عمومي (تبليغات – انتشارات) سپاه اميديه به فعاليت مشغول شد. قبل از عمليات والفجر مقدماتي قرار شد كه عدهاي از مسئولين و فرماندهان نظامي جنگ، ديداري با حضرت امام خميني(ره) داشته باشند، اما بقايي گفته بود كه بايد براي شناسايي اين عمليات در منطقه بمانيم، به همين دليل او به همراه عدهاي ديگر از جمله شهيد حسن باقري در منطقه عملياتي ماندند و صبح روز بعد به اتفاق ايشان و چند تن از فرماندهان ديگر با دو دستگاه جيپ جهت شناسايي منطقه به طرف محل مورد نظر حركت كردند. بقايي در طي مسير مشغول تلاوت قرآن و حفظ سوره والفجر بود. او به كمك يكي از دوستانش اين سوره شريفه را از حفظ ميخواند. پس از رسيدن به مقصد، همگي از ماشين پياده شده و به طرف سنگر ديدهباني حركت نمودند. ايشان در بين راه به برادران همراه ميگويد: آيا ميشود انسان به اين درجاتي كه خداوند در قرآن فرموده است، برسد كه: «يا اَيتهاالنَّفس المُطمَئنَّه ارِجِعي الي ربِّكِ راضيَهً مرضيهً فَادخُلي في عِبادي وَادخُلي جَنَّتي» و آيا خدا توفيق اين امر مهم را به انسان ميدهد كه به آن مرحله عالي نايل گردد؟ هنوز كلام مجيد به انتها نرسيده بود كه خمپاره دشمن به نزديكي آنان اصابت كرد و او جواب سئوال خود را با فوران خون مطهر و قطع پاهايش دريافت نمود و بدين سان عاشقانه و خالصانه به سوي پروردگار خويش پرواز كرد و به درجه قرب و رضوان الهي دست يافت. http://www.old.tebyan.net/
|
|
|
|
© 2003 www.momenin.org