شیخ فضل الله نوری‌

حاج شیخ فضل الله نوری از بزرگترین علمای متنفذ ایران در قرن ۱۳ و ۱۴ ق است.

او فرزند ملاعباس کجوری بود و در ماه ذیحجه ۱۲۵۸ق در تهران به دنیا آمد.

دروس مقدماتی را در تهران خواند و برای ادامه تحصیلات عازم عتبات گردید.

وی از درس شیخ راضی نجفی استفاده برد و سپس به همراه دایی‌اش ـ محدث نوری‌ـ و در ۱۲۹۲ق به سامرا رفت و چند سال از درس میرزای شیرازی استفاده کرد، تقریرات او را نوشت و از شاگردان بارز میرزا به شمار می‌رفت‌.

شیخ فضل الله پس از ۱۳۰۰ق به تهران بازگشت و به تدریس و حل مشکلات مردم پرداخت. و به زودی از علمای برجسته تهران شد.

شیخ‌ فضل‌الله نوری در جنبش ضدانگلیسی تنباکو ـ ۱۳۰۹ق‌ـ ، به رهبری میرزای شیرازی، شرکت داشت‌.

پس از درگذشت میرزای شیرازی (شعبان ۳۱۲ق‌)، و احتمال مرجعیت وی و میرزا حسن آشتیانی که خطری برای انگلستان محسوب می‌شد، شب نامه‌هایی در ذیقعده ۱۳۱۲ق توسط وابستگان انگلیس پخش شد.

شیخ فضل‌الله پس از درگذشت میرزای آشتیانی (جمادی الاول ۱۳۱۹ق‌)، عالم و مجتهد اول تهران شد.

وی در شوال ۱۳۱۹ق از راه گیلان و استانبول عازم حج شد و پس از انجام مناسک در ۲ محرم ۱۳۲۰ق از راه جبل به نجف رفت و سپس به ایران بازگشت.

در ۱۳۲۳ق. و در پی اعتراض‌های حزبی که علیه دولت صورت گرفت و به تحصن در حضرت عبدالعظیم‌(ع‌) انجامید، علی‌رغم تأکید آیت الله طباطبایی و بهبهانی‌، در تحصن شرکت نکرد، زیرا مخالفت‌ها را به تحریک جناح‌های رقیب در حکومت می‌دانست‌.

به همین دلیل در این دوره به جرم عدم شرکت در این تحصن آماج حملات و هتاکی‌های شب نامه‌نویس‌ها قرار داشت‌.

وی جزو نخستین علمای تهران بود که با سیدعبدالله بهبهانی و سیدمحمد طباطبایی در اعتراض به استبداد عین‌الدوله همصدا شد و حرکت ضداستبدادی آنان را تقویت کرد و سپس در مهاجرت دسته جمعی و اعتراض‌آمیز علما و گروه زیادی از صنوف مردم به قم که به مهاجرت کبری مشهور شد، شرکت کرد.

در جریان این مهاجرت‌، شاه و دربار در برابر جنبش عظیم مردمی عقب‌نشینی کرد و به دنبال آن برای نخستین بار مجلسی تشکیل شد تا با تدوین قانون اساسی‌، حدود اختیارات شاه و دولت و مردم‌، و تکالیف متقابل آنان را نسبت به یکدیگر مشخص کند. شیخ فضل الله نوری که کمی پیش از پیروزی جنبش به اهداف سیاسی مشروطه‌خواهان غربگرا بدگمان شده بود، پس از بازگشایی مجلس و شروع جلسات و مذاکرات درباره نظامنامه (قانون اساسی‌) و اظهارنظرات برخی نمایندگان متنفذ، یقین کرد که عناصر مؤثر مشروطه‌خواه‌، به دنبال ایجاد نظام دموکراسی غربی همانند نظام‌های سیاسی کشورهای اروپایی در ایران هستند.

جوهر و روح این نظام‌ها که براساس قوانین موضوعه و عرفی بود در بسیاری موارد، با قوانین اسلامی در تعارض بود.

شیخ فضل‌الله با حضور در جلسات کمیسیون تدوین‌، می‌کوشید تا روح قانون اساسی را براساس شریعت اسلامی بنا کند و یا از موارد متعارض آن جلوگیری نماید، اما مقاومت او بامخالفت سرسختانه برخی از مشروطه‌خواهان غربزده و بی‌دین مواجه شد و مطبوعات متعدد مشروطه‌خواه تهران و سایر شهرستانها به او حمله کردند. شیخ پس از چند روزی از مشروطه‌طلبان جدا شد، زیرا مشروطه را با شریعت سازگار ندانست و خواستار حکومت مشروطه مشروعه شد. او گفته بود:

« مشروطه‌ای را که از دیگ پلوی سفارت انگلیس سردرآورد، نمی‌خواهد.»

از این پس اختلافات بین مشروطه خواهان و شیخ فضل الله و طرفدارانش آغاز شد، به طوری که طرح ترور شیخ ریخته شد و در ۱۶ ذی‌الحجه ۱۳۳۶ق توسط کریم دواتگر به وی سوءقصد شد و گلوله‌ای به پای شیخ اصابت کرد. ضارب نیز هنگام دستگیری گلوله‌ای به گلوی خود شلیک کرد و مجروح شد ولی پس از مدتی که در زندان به سر برد شیخ ضارب خود را بخشید.

در این دوره جنگ بین مشروطه خواهان و مستبدین با فتح تهران توسط قوای بختیاری و مجاهدین گیلانی پایان یافت و محمدعلی شاه از سلطنت خلع و احمدمیرزا ولیعهد بر تخت سلطنت تکیه زد.

به شیخ فضل الله پیشنهاد شد تا برای تأمین جانی ومالی به سفارت روس پناهنده شود، اما وی نپذیرفت و گفت :

« آیا رواست که من پس از هفتاد سال که محاسنم را برای اسلام سفید کرده ام حال بیایم و زیر پرچم کفر بروم؟»

 و شهادت را بر توسل به بیگانه ترجیح داد.

جمعی از مغرضان و بی‌دینان به منزل شیخ رفته او را دستگیر کردند و به میدان توپخانه بردند.

وی در محکمه انقلابی که دادستانش شیخ ابراهیم زنجانی بود به اعدام محکوم شد و یپرم خان ارمنی که ریاست نظمیه را به عهده داشت حکم را به اجرا درآورد و شیخ به دار آویخته شد.

مرحوم شیخ فضل الله که برترین علمای آن دوره بود، تألیفاتی چند نیز از جمله‌:

تذکره الغافل و ارشاد الجاهل و صحیفه مهدویه و غیره دارد.

وی شعر نیز می‌سرود، و چندین قصیده در مدح امامان و اهل بیت‌(ع‌) به خط و انشای وی موجود است‌.

سرانجام شیخ فضل الله نوری‌، پرچمدار مشروعیت‌مشروطه در روز ۱۱ مرداد ۱۲۸۸ هجری شمسی به دار آویخته شد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

© 2003  www.momenin.org