|
![]() |
شناخت بیماری حسد و درمان آن يكى ديگر از رذايل اخلاقى كه در طول تاريخ بشر آثار بسيار منفى فردى و اجتماعى داشته است مساله حسد است، حسد به معنى «ناراحتشد از نعمتهايى كه خداوند نصيب ديگران كرده و آرزوى زوال آنها و حتى تلاش و كوشش در اين راه»! حسد فضاى روح آدمى را تيره و تار و فضاى زندگى او را ظلمانى و محيط جامعه را مملو از ناامنى مىكند! حسودان نه آرامشى در دنيا دارند، نه آسايشى در آخرت و چون تمام تلاششان اين است كه نعمت را از محسود بگيرند، آلوده انواع جنايتها مىشوند: دروغ مىگويند، غيبت مىكنند، دستبه انواع ظلم و ستم مىزنند و حتى در حالات شديد و بحرانى از قتل و خونريزى نيز ابا ندارند! «حسود» در واقع معترض به حكمت الهى است و به همين دليل نوعى كفر و شرك خفى محسوب مىشود. حسد در روايات اسلامى 1- در حديثى از رسول خدا(ص) مىخوانيم: «الحسد ياكل الحسنات كما تاكل النار الحطب; حسد حسنات را مىخورد همان گونه كه آتش هيزم را مىخورد». (1) 2- همين معنى به صورت شديدترى از امام باقر(ع)و امام صادق(ع)نقل شده است، مىفرمايند: «ان الحسد ياكل الايمان كما تاكل النار الحطب; حسد ايمان را مىخورد همان گونه كه آتش هيزم را مىخورد». (2) 3- در حديث ديگرى از امام اميرمؤمنان(ع) آمده است: «الحسد شر الامراض; حسد بدترين بيمارى اخلاقى است». (3) 4- از همان حضرت نقل شده است كه فرمود: «راس الرذائل الحسد; سرچشمه صفات رذيله حسد است». (4) 5- و نيز از همان حضرت در يك تعبير كنايى آمده است كه فرمود: «لله در الحسد ما اعدله بدء بصاحبه فقتله; آفرين بر حسد! چقدر عدالتپيشه است، نخستبه سراغ صاحبش مىرود و او را مىكشد»! (5) 6- باز از همان حضرت نقل شده كه فرمود: «ثمرة الحسد شقاء الدنيا و الآخرة; ميوه رختحسد شقاوت دنيا و آخرت است»! (6) 7- در حديث ديگرى از امام صادق(ع) آمده است: «آفة الدين الحسد و العجب و الفخر; آفت دين و ايمان(سه چيز است) حسد و خود بزرگ بينى و فخرفروشى». (7) 8- امام صادق(ع) مىفرمايد: هنگامى كه موسى بن عمران(ع) با خدا مناجات مىكرد چشمش به مردى افتاد كه در سايه عرش الهى قرار داشت، عرض كرد: «يا رب من هذا الذى قد اظله عرشك; خداوندا اين كيست كه عرش تو بر سر او سايه افكنده است؟!» فرمود: «يا موسى هذا ممن لم يحسد الناس على ما آتاهم الله من فضله; اى موسى! اين از كسانى است كه نسبتبه مردم در برابر آنچه خداوند از فضلش به آنها ارزانى داشته، حسد نورزيده». (8) 9- در حديث ديگرى از پيامبر اكرم(ص) مىخوانيم: «ستة يدخلون النار قبل الحساب بستة; شش گروهند كه قبل از حساب الهى وارد آتش دوزخ مىشوند به خاطر شش چيز»! «قيل يا رسول الله من هم؟; عرض كردند اى رسول خدا! آنها كيانند»؟ «قال: الامراء بالجور، و العرب بالعصبية، و الدهاقين بالتكبر، و التجار بالخيانة، و اهل الرستاق بالجهالة، و العلماء بالحسد; زمامداران به خاطر ظلم و بيدادگرى، عرب به خاطر تعصب، كدخدايان و خانها به خاطر تكبر، تجار به خاطر خيانتبه مردم، روستاييان به خاطر جهل و دانشمندان به خاطر حسد»! (9) 10- اين بحث را با حديث ديگرى از پيامبر اكرم(ص) به پايان مىبريم(هر چند احاديث در اين زمينه بسيار است) فرمود: «انه سيصيب امتى داء الامم! قالوا: و ماذا داء الامم؟! قال: الاشر و البطر و التكاثر و التنافس فى الدنيا، و التباعد و التحاسد حتى يكون البغى، ثم يكون الهرج! ; به زودى بيمارى(بزرگ) امتها، امت مرا فرامىگيرد! عرض كردند: بيمارى(بزرگ) امتها چيست؟ فرمود: هوسرانى و عياشى و فزونطلبى، مسابقه در دنياپرستى، اختلاف و نفاق و حسد نسبتبه يكديگر و سرانجام به ظلم و ستم و سپس به هرج و مرج مبتلا مىشوند»! (10) راه درمان حسد همان گونه كه از بحثهاى پيشين استفاده شد «حسد» از بيمارىهاى خطرناك اخلاقى است كه اگر انسان به درمان آن نپردازد دين و دنياى او را تباه مىكند. درمان اين بيمارى اخلاقى مانند درمان صفات رذيله ديگر است كه بر دو اساس استوار مىباشد. 1- طرق علمى. 2- طرق عملى. در قسمت «علمى» شخص حسود بايد روى دو چيز مطالعه و دقت كند يكى پيامدها و آثار ويرانگر حسد از نظر روح و جسم و ديگر ريشهها و انگيزههاى پيدايش حسد. «حسود» بايد بينديشد كه اين بيمارى اخلاقى به زودى جسم او را بيمار مىكند، مانند خوره روح او را مىپوساند و مىخورد و از بين مىبرد، خواب و آرامش را از او سلب مىكند و هالهاى از غم و اندوه هميشه اطراف قلب او را گرفته است و از آن بدتر اينكه مطرود درگاه خدا مىشود و به سرنوشتى همچون ابليس و قابيل گرفتار مىآيد و تازه با همه اينها نيز نمىتواند به مقصود خود يعنى زوال نعمت محسود برسد! اما از نظر «عملى»، مىدانيم: تكرار يك عمل تدريجا تبديل به يك عادت مىشود و ادامه عادت تبديل به ملكه و صفت درونى مىگردد، اگر حسود به جاى اينكه براى در هم شكستن اعتبار و شخصيت فردى كه مورد حسدش قرار گرفته به تقويت موقعيتخود بپردازد، به جاى غيبت و مذمتش او را به خاطر صفات خويش مدح و ستايش كند و به جاى تلاش در تخريب زندگى مادى او خود را آماده اعانت و همكارى با او نمايد، تا مىتواند از او سخن بگويد، تا ممكن است نسبتبه او محبت كند و تا آنجا كه در اختيار اوستخير و سعادت او را بطلبد و به ديگران نيز همين امور را توصيه كند، به يقين تكرار اين كارها تدريجا آثار رذيله حسد را از روح او مىشويد و نقطه مقابل آن كه «نصح» و «خيرخواهى» استبا يك دنيا نور و صفا و روحانيت جانشين آن مىگردد. در حديثى از پيامبر اكرم(ص) مىخوانيم: «اذا حسدت فلاتبغ; هنگامى كه نسبتبه كسى حسد پيدا كردى بر طبق آن عمل نكن و بر او ستمى روا مدار». (11) و در حديث ديگرى از امير مؤمنان آمده است كه فرمود: «ان المؤمن لايستعمل حسده; مؤمن حسد خود را به كار نمىگيرد». (12) در حديثى از اميرمؤمنان مىخوانيم: «من رضى بحاله لم يعتوره الحسد; كسى كه به آنچه دارد راضى باشد حسد دامان او را نمىگيرد». (13) والحمد لله رب العالمين، و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطيبين الطاهرين. 1- المحجة البيضاء، جلد 5، صفحه 325. 2- اصول كافى، جلد 2، صفحه306، حديث 1 و 2. 3- غررالحكم، شرح فارسى، جلد 1، صفحه 91. 4- همان. 5- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، جلد 1، صفحه316; بحارالانوار، جلد 70، صفحه 241. 6- غررالحكم. 7- المحجة البيضاء، جلد 5، صفحه327. 8- بحارالانوار، جلد 70، صفحه 275. 9- المحجة البيضاء، جلد 5، صفحه327. 10- همان مدرك، صفحه326. 11- تحف العقول، صفحه 50. 12- بحارالانوار، جلد 55، صفحه323، حديث 12; كافى، جلد 8، صفحه 108. 13- تصنيف غررالحكم، صفحه 300، شماره 6808.
|
|
![]() |
© 2003 www.momenin.org