|
|
|
|
نامه 31 نهج البلاغه قسمت چهارم «خوانندگان ارجمند توجه داشته باشند كه عبارات حضرت امير المؤمنين (ع ) جنبه ارشادى براى سايرين دارد و امام مجتبى عليه السلام مخاطب ظاهرى مىباشد.» اى فرزند ، تو را آگاه كردم از دنيا و دگرگوني هايش و دست به دست گشتن هايش . و تو را از آخرت خبر دادم و آنچه براى اهل آخرت در آنجا مهيا شده و براى هر دو مثلهايى آوردم ، تا به آنها عبرت گيرى و از آنها پيروى كنى . مثل كسانى كه دنيا را به آزمون شناختهاند ، مثل جماعتى است از مسافران كه در منزلگاهى قحطى زده و بى آب و گياه منزل دارند و از آنجا آهنگ جايى سبز و خرم و پر آب و گياه نمايند . اينان سختى راه و جدايى از دوستان و مشقت سفر و ناگوارى غذا را به جان بخرند تا به آن سراى گشاده ، كه قرارگاه آنهاست ، برسند . پس ، آن همه رنجها را كه در راه كشيده اند ، آسان شمارند و آن هزينه كه كرده اند زيان نپندارند . و برايشان چيزى خوشتر از آن نيست كه به منزلگاهشان نزديك كند و به محل موعودشان درآورد . و مثل كسانى كه فريب دنيا را خورده اند ، مثل جماعتى است كه در منزلگاهى سبز و خرم و با نعمت بسيار بوده اند و از آنجا به منزلگاهى خشك و بى آب و گياه رخت افكنده اند . پس براى آنان چيزى ناخوشايندتر و دشوارتر از جدايى از جايى كه در آن بوده اند و رسيدن به جايى كه بدان رخت كشيده اند ، نباشد . اى فرزند ، خود را در آنچه ميان تو و ديگران است ، ترازويى پندار . پس براى ديگران دوست بدار آنچه براى خود دوست مى دارى و براى ديگران مخواه آنچه براى خود نمى خواهى و به كس ستم مكن همانگونه كه نخواهى كه بر تو ستم كنند . به ديگران نيكى كن ، همانگونه كه خواهى كه به تو نيكى كنند . آنچه از ديگران زشت مى دارى از خود نيز زشت بدار . آنچه از مردم به تو مى رسد و خشنودت مى سازد ، سزاوار است كه از تو نيز به مردم همان رسد . آنچه نمى دانى مگوى ، هر چند ، آنچه مى دانى اندك باشد و آنچه نمى پسندى كه به تو گويند ، تو نيز بر زبان مياور و بدان كه خودپسندى ، خلاف راه صواب است و آفت خرد آدمى . سخت بكوش ، ولى گنجور ديگران مباش . و چون راه خويش يافتى ، به پيشگاه پروردگارت بيشتر خاشع باش . و بدان ، كه در برابر تو راهى است ، بس دراز و با مشقت بسيار . پيمودن اين راه را نياز به طلب است ، به وجهى نيكو . توشه برگير بدان مقدار كه تو را برساند ، در عين سبك بودن پشتت از بار گران . پس بيش از توان خويش بار بر پشت منه كه سنگينى آن تو را بيازارد . هرگاه مستمند بينوايى را يافتى كه توشه ات را تا روز قيامت ببرد و در آن روز كه روز نيازمندى توست همه آن را به تو باز پس دهد ، چنين كسى را غنيمت بشمار و بار خود بر او نه و فراوانش مدد رسان ، اكنون كه بر او دست يافته اى ، بسا ، روزى او را بطلبى و نيابى . و نيز غنيمت بشمر كسى را كه در زمان توانگريت از تو وام مى طلبد تا در روز سختى به تو ادا كند . و بدان ، كه در برابر تو گردنهاى است بس دشوار . كسى كه بارش سبكتر باشد درگذر از آن ، نيكو حالتر از كسى باشد كه بارى گران بر دوش دارد . و آنكه آهسته مى رود ، از آنكه شتاب مى ورزد ، بدحالتر بود . جاى فرود آمدن از آن گردنه يا بهشت است يا دوزخ . پس ، پيش از فرود آمدنت ، براى خود پيشروى فرست و منزلى مهيا كن . زيرا پس از مرگ ، خشنود ساختن خداوند را وسيلتى نيست و راه بازگشت به دنيا بسته است . و بدان ، كه خداوندى كه خزاين آسمانها و زمين به دست اوست ، تو را رخصت دعا داده و خود اجابت آن را بر عهده گرفته است و از تو خواسته كه از او بخواهى تا عطايت كند و از او آمرزش طلبى تا بيامرزدت و ميان تو و خود ، هيچكس را حجاب قرار نداده و تو را به كسى وانگذاشت كه در نزد او شفاعتت كند و اگر مرتكب گناهى شدى از توبه ات باز نداشت و در كيفرت شتاب نكرد . و چون بازگشتى سرزنشت ننمود و در آن زمان ، كه در خور رسوايى بودى ، رسوايت نساخت و در قبول توبه بر تو سخت نگرفت و به سبب گناهى كه از تو سرزده به تنگنايت نيفكند و از رحمت خود نوميدت نساخت . بلكه روى گردانيدن تو را از گناه ، حسنه شمرد . و گناه تو را يك بار كيفر دهد و كار نيكت را ده بار جزا دهد . و باب توبه را به رويت بگشود . چون ندايش دهى ، آوازت را مى شنود و اگر براز سخن گويى ، آن را مىداند . پس حاجت به نزد او ببر و راز دل در نزد او بگشاى و غم خود به نزد او شكوه نماى و از او چاره غمهايت را بخواه و در كارهايت از او يارى بجوى و از خزاين رحمت او چيزى بطلب كه جز او را توان عطاى آن نباشد ، چون افزونى در عمر و سلامت در جسم و گشايش در روزى . خداوند كليدهاى خزاين خود را در دستان تو نهاده است ، زيرا تو را رخصت داده كه از او بخواهى و هر زمان كه بخواهى درهاى نعمتش را به دعا بگشايى و ريزش باران رحمتش را طلب كنى . اگر تو را دير اجابت فرمود ، نوميد مشو . زيرا عطاى او بسته به قدر نيت باشد . چه بسا در اجابت تأخير روا دارد تا پاداش سؤال كننده بزرگتر و عطاى آرزومند ، افزونتر گردد . چه بسا چيزى را خواستهاى و تو را ندادهاند ، ولى بهتر از آن را در اين جهان يا در آن جهان به تو دهند . يا صلاح تو در آن بوده كه آن را از تو دريغ دارند . چه بسا چيزى از خداوند طلبى كه اگر ارزانيت دارد تباهى دين تو را سبب شود . پس همواره از خداوند چيزى بخواه كه نيكى آن برايت برجاى ماند و رنج و مشقت آن از تو دور باشد . نه مال براى تو باقى ماند و نه ، تو براى مال باقى مانى . و بدان ، كه تو را براى آخرت آفريده اند ، نه براى دنيا . براى فنا آفريده اند ، نه براى بقا و براى مرگ آفريده اند ، نه براى زندگى . در سرايى هستى ناپايدار كه بايد از آن رخت بربندى . تنها روزى چند در آن خواهى زيست . راه تو راه آخرت است و تو شكار مرگ هستى . مرگى كه نه تو را از آن گريز است و نه گزير . در پى هر كه باشد از دستش نهلد و خواه و ناخواه او را خواهد يافت . از آن ترس ، كه گرفتارت سازد و تو سرگرم گناه بوده باشى ، به اين اميد كه زان سپس ، توبه خواهى كرد . ولى مرگ ميان تو و توبه ات حايل شود و تو خود را تباه ساخته باشى .
]
|
|
|
|
© 2003 www.momenin.org