نامه 31 ‏نهج‏ البلاغه قسمت پنجم

«خوانندگان ارجمند توجه داشته باشند كه عبارات حضرت امير المؤمنين (ع ) جنبه ارشادى براى سايرين دارد و امام مجتبى عليه السلام مخاطب ظاهرى مى‏باشد.» اى فرزند ، فراوان مرگ را ياد كن و هجوم ناگهانى آن را به خاطر داشته باش و در انديشه پيشامدهاى پس از مرگ باش .

تا چون مرگ به سراغت آيد ، مهياى آن شده ، كمر خود را بسته باشى ، به گونه‏ اى كه فرا رسيدنش بناگهان مغلوبت نسازد .

زنهار ، كه فريب نخورى از دلبستگى دنياداران به دنيا و كشاكش آنها بر سر دنيا .

زيرا خداوند تو را از آن خبر داده است و دنيا خود ، خويشتن را براى تو توصيف كرده است و از بديهاى خود پرده برگرفته است .

دنياطلبان چون سگانى هستند كه بانگ مى ‏كنند و چون درندگانى هستند كه بر سر طعمه از روى خشم زوزه مى ‏كشند و آنكه نيرومندتر است ، آن را كه ناتوان‏تر است ، مى‏ خورد و آنكه بزرگتر است ، آن را كه خردتر است ، مغلوب مى ‏سازد ، ستورانى هستند برخى پاى بسته و برخى رها شده كه عقل خود را از دست داده‏ اند و رهسپار بيراهه ‏اند .

آنان را در بيابانى درشتناك و صعب رها كرده‏ اند تا گياه آفت و زيان بچرند .

شبانى ندارند كه نگهداريشان كند و نه چراننده‏اى كه بچراندشان .

دنيا به كوره راهشان مى‏راند و ديدگانشان را از فروغ چراغ هدايت محروم داشته . سرگردان در بيراهه‏ اند ولى غرق در نعمت.

دنيا را پروردگار خويش گرفته ‏اند .

دنيا آنها را به بازى گرفته و آنها نيز سرگرم بازى با دنيا شده‏اند و آن سوى اين جهان را به فراموشى سپرده ‏اند .

اندكى بپاى تا پرده تاريكى به كنارى رود .

گويى كجاوه‏ ها رسيده‏ اند و آنكه مى ‏شتابد به كاروان گذشتگان مى‏رسد .

بدان ، اى فرزند ، كسى كه مركبش شب و روز باشد ، او را مى‏برند ، هر چند به ظاهر ايستاده باشد و مسافت را طى مى ‏كند ، هر چند ، در امن و راحت غنوده باشد .

و به يقين بدان كه به آرزويت نخواهى رسيد و از مرگ خويش رستن نتوانى .

تو به همان راهى مى ‏روى كه پيشينيان تو مى ‏رفتند .

پس در طلب دنيا ، لختى مدارا كن و سهل گير و در طلب معاش نيكو تلاش كن ، زيرا چه بسا طلب كه به نابودى سرمايه كشد .

زيرا چنان نيست كه هر كس به طلب خيزد ، روزيش دهند و چنان نيست كه هر كس در طلب نشتابد ، محروم ماند .

نفس خود را گرامى دار از آلودگى به فرومايگى ، هر چند تو را به آروزيت برساند .

زيرا آنچه از وجود خويش مايه مى ‏گذارى ديگر به دستت نخواهد آمد .

بنده ديگرى مباش ، خداوندت آزاد آفريده است .

خيرى كه جز به شر حاصل نشود ، در آن چه فايدت و آسايشى كه جز به مشقت به دست نيايد ، چگونه آسايشى است ؟

بپرهيز از اينكه مركبهاى آزمندى تو را به آبشخور هلاكت ببرند .

اگر توانى صاحب نعمتى را ميان خود و خداى خود قرار ندهى ، چنان كن .

زيرا تو بهره خويش خواهى يافت و سهم خود بر خواهى گرفت .

آن اندك كه از سوى خداى سبحان به تو رسد بزرگتر و گراميتر است از بسيارى كه از آفريدگانش رسد ، هر چند ، هر چه هست ، از اوست .

جبران آنچه به سبب خاموش ماندنت به دست نياورده ‏اى ، آسانتر است از به دست آوردن آنچه به گفتن از دست داده ‏اى .

نگهدارى آنچه در ظرف است ، بسته به محكمى بند آن است .

نگهدارى آنچه در دست دارى ، براى من دوست داشتنى ‏تر است از طلب آنچه در دست ديگرى است .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

]

 

© 2003  www.momenin.org